کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امام سجاد علیه السلام در دفن شهدا

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : مسدس    

بنی اســد متحـیّــر، ستــاده‌ایــد هـمـه          چـرا بـه بـحـر تـفکـر فـتاده‌ایـد هـمه

برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد          ز خـانه سر به بیـابـان نهـاده‌اید همه


کسی نبود که رو سوی این دیار نهد

خـدا تمـام شما را جـزای خیــر دهـد

بنی اسد نـگـرید این خجـسته تنـها را          سـتـارگـان زمـین، مـاه انجـمن‌ها را

نصیـبتان شده قدر و سعادتی امـروز          شما به خـاک سپـارید این بـدن‌ها را

به هـر بدن که رسیـدید احتـرام کـنید

به زخم‌ نیزه و شمشیرها ســلام کنید

بنی اسد تن انصار رو به‌ روی شماست            که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست

کمک کنید در این سرزمین پیمبر را          نگاه مادرما فاطمه به سوی شماست

اگـر شمـا، نشناسیـد این بــدن‌هــا را

معرّفی کنم، این پاره پــاره تن‌ها را

بنی اسد همه رو ســوی قتلگـاه کنیـد          به پیکری که بوَد غرق خون نگاه کنید

به مصحفی که شده آیه‌آیه گریه کنید           ز آه خود،رخ خورشید را سیاه کنید

تنی که ریخته از هم چگونه بردارید

کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید

بنی اسـد تن پـاک بـرادرم اینجـاست              که عضوعضو وجودش زهم جدا جداست

هرآنکه دید ورا گفت این رسول خداست          کمک کنید که این جان سیدالشهداست

دل حسین نه تنهـا گسـسته از داغـش

پس از پدر کمر من شکسته ازداغش

بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است          بر آن نشانه لب‌های سیّـدالناس است

به احترام بگیرید هر دو را سردست          ادب‌کنی که این دست‌های عباس است

نه دست مانده به جسم مطهرش نه سری

خـدا بـه مـادرش اُمُّ البنین کند نظری

بنی اسد گل صدپاره‌ای، در این چمن است             شهید بی زرهی، پاره‌پاره پیرهن است

ادب کنید که ایـن مـاه سـیـزده سـالـه              پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است

به تیر و نیزه تن پاره‌پاره‌اش سپراست

ز حلقه‌های زره، زخم‌هاش بیشتراست

بنی اسد بدنی پشت خیمه مدفون است          دل رباب ودل فاطمه بر او خون است

مزار اوست همان روی سینۀ پدرش          زخون او گل روی حسین گلگون است

هنوز هست به سـوی حسین دیـدۀ او

سـلام «میثم » بــر حنجـر بـریـدۀ او

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

بنی اسـد تن پـاک بـرادرم اینجـاست              که عضوعضو وجودش زهم جداست جداست

زبانحال امام سجاد علیه السلام در دفن شهدا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل غاعلن قالب شعر : غزل

این جا نگـارخانـۀ گل‌های پرپـر است           این جا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سراست

حــیـران ستـاده‌ایــد چـرا ای بنـی‌اســد           امـروز روز دفـن عزیـز پیـمبـر است


من می‌شناسم ایـن شهـدا را یکی ‌یکی           سرهایشان اگرچه بریـده ز پیکـراست

این پـیکـر حبیـب بـوَد، این تـن زهیـر           این مسلم‌بن‌عوسجه، این عون وجعفراست

این پیکری کـه مانده به گودال قـتلگاه           قـرآن آیــهآیــۀ زهــرای اطـهـر اسـت

این زخم‌ها که مانده بر این نازنین بدن           آثار تیر و نیزه و شمشیر وخنجر است

دارد دو زخم بـر کمر و برجگر نهان           زخمی که هردو باعث قتل مکرراست

داغ بــرادر آمـده یـک زخـم بـر کــمر           زخمی که مانده برجگرش داغ اکبراست

نتـوان شمرد زخم تنش را به دید چشم           ازبس که جای زخم روی زخم دیگراست

این پیکـر گسیخته از هم از آن کیست؟           این است آن علی که شبیـه پیمبر است

چـیـزی نـمـانـده از بـدن پـاره‌پـاره‌اش            زخـم تنـش ز پیکـر بابا فـزون‌تر است

یک کشته دفن گشته همین پشت خیمه‌ها           نامش علی‌ست ذبح عظیم است و اصغراست

بـا هم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علـقـمه           آنجـا تـن شـریف علمـدار لشکـر است

دست و سرش جداست ولی مثل آفتاب           درموج خون به دشت بلا نورگستراست

میثم! مـزار این شهدا در دل است و بس           زیـرا که دل مقـام خداونـد اکـبـر است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

ایـن جسـم پـاره‌پـارۀ دامــاد کربـلاست        کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است

پیراهـن زفــاف، زره گشتــه بــر بــدن         بـاران تیـر: لاله، حنـا خـون حنجر است

مدح و مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دارد بـه دل صـلابـت کـوه شـكـیـب را          از لحظه ای كه بوسه زده زخم سیب را

بـا اقــتــدار فــاطــمـی خـود رقــم زده           در کــربــلا حـمـاسـۀ أمـن یـجـیـب را


با كـاروان نــیــزه چـهـل مـنــزل آمـده           این راه پــر فــراز بـــدون نـشـیـب را

كــوبـیــد صبح قـافـله بر طبل روزگار          رســوایــی اهــالــی شــام فــــریــب را

با خـطبه های ناله و اشكـش غـروب ها           تفسیر كـرد غـربت شیب الخـضیب را

جانش رسید بر لبش از دست خـیزران           طاقـت نـداشت طـعـنـۀ تلــخ رقـیب را

میریخت عطرسیب نفس های خسته اش           در جـان بـاغ وعـدۀ صبحی قـریب را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد لاله پوش معجرش از حسرت فراق            تا دیــد روی نــیــزه نـگــاه طـبیب را

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : علیرضا لک نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

تـیـر آمد و از لانـۀ بــی آب پـرش داد            یک فاصله در بین گلوگاه و سرش داد

بغض همه آوار شد آن وقت که کودک            یک دسته گل سرخ به دست پدرش داد


میخواست که از بین گلویش بکـشد تیر            آن قفل سه شعبه چقدر دردســرش داد

خنـدید و خـجالت زده تر شد پدر از او            خندید و غم  تازه تری بر جگـرش داد

یک آیۀ کوچک به لب عرش رسیده است            یک کفتر کوچک که خدا بال و پرش داد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع خنده حضرت علی اصغر در لحظۀ شهادت در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این موضوع در قرن سیزدهم برای اولین بار بدون هیچ استنادی در کتاب مُحْرِقُ القُلوب تحریف شده است همچنان تیر سه شعبه در کتب معتبر نیامده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خنـدید و خـجالت زده تر شد پـدر از او         خندید و غم  تازه تری بر جگرش داد

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد ارجمند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

او غربت صدای پدر را شــــنیده است         شیر خواره ای که سنّ بلوغش رسیده است

با بال های ناله که از حــــال رفته بود         تا پیش چشـم های پدر پــــــر کشیده است


دست سه شعبه ای که به سویش درازشد         هرگز چنین بهار قشـــنگی نچـــــیده است

آن سو صدا زدند که ســیراب می شود         تیرش ز آه و اشـــــــک علی آبدیـده است

خون گلوی ملـتـهـبش بر زمین نریخت         این باغ لاله را کس دیـــــگر خریده است

از تکّه های حنجره ای خشک و بی رمق        ته مانده ی غریب صدایش چکــــیده است

پوشــانده بود زیر عبا چون که مادرش         در این لباس تازه علی را ندیـــــــده است

گهواره بـــی دلیل به خود تاب می دهد         این بستر بدون علــــــی خـواب دیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

او غربت صدای پدر را شــــنیده است         شش ماهه ای که سنّ بلوغش رسیده است

موضوع تیر سه شعبه در شهادت حضرت علی اصغر در کتب معتبر نیامده است

دست سه شعبه ای که به سویش درازشد         هرگز چنین بهار قشـــنگی نچـــــیده است

شهادت امام حسین علیه السلام

شاعر : سیدمحمدجواد شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خوب می دانست حال کودک تو بد شده          ازعطش مانند یک غنچه که می خشکد شده

خوب می دانـست دریـای نـگاه مـادری           از سکوت گاهواره غرق جزر و مد شـده


خوب میدانست ساقی مانده با یک مشک خشک          بارش غم بر دل طوفانی اش مـمتـد شـده

خوب می دانست آتش می چکد از ناله ها          سوزش لبهای اهل خـیمه تا این حد شـده

خوب میدانست اینها را فرات اما دریغ          بی تـفـاوت از کـنـار تـشنگی تـان رد شـده

: امتیاز

زبانحال حضرت رباب با سیدالشهدا سلام الله علیها

شاعر : سیدمحمدبابامیری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بگو که جــان بدهم بی‌امان برای سرت         کـم اســت جانم اگر، کودکم فدای سرت

گرفته داغ غمـت را به سیــنه مرغ دلم          و بی‌قرارترین اســت در هوای ســرت


نگاه ملتهـبـم گاه، مــــحو گهـواره است         و گاه، خیره بر انبوه زخــم‌های ســرت

چه آرزوی بزرگی است این، ولی ای کاش         جدا شــــود سر نـاقابلم به جــای سـرت

زده اســت آتشــم این غم که بعد تو باید         به شام و کوفه سفر کرد پا به پای سرت

چگونه زنده بمــاند پس از تو همسر تو         چگونه جان ندهم آه!‍ درعـــزای سرت؟

: امتیاز

زبانحال حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

فراز منـــــبر دســتت کلیـم خواهم شد           زبان بگیر که من هم دو نیم خواهم شد

به گیـــسوان رقیه قسم که پشت سرت           نماز خوان اذان نســـــیم خــــواهم شـد


به نــــصّ آیـۀ ایــاک نعبد تو قــــــسم           به امتداد سنان مســـتقیم خــــــواهم شد

مـرا ز شیر گـــرفتند و زود فهـــمیدند           که از لبت چو برادر سهیـم خواهم شد

فراز کـــرب و بلا خـوب تر نشانم ده           چرا که تا به قیامت کـــــریم خواهم شد

نوشته اند که قبرم به روی سیـنۀ توست           نوشته اند به ســـینا کــــــلیم خواهم شد

اگر چــه ناز ندارم پس از وفات ولی           مرا ببوس که من هم یــتــــیم خواهم شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی حذف شد. همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (ص۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رهت به طشت، چو افتاد یاد ما هم باش             اگر چـــــه پیش سر تو مقیم خواهم شد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتش رسیـده است که پر در بیــــاوری        از راز خـنـده‌ی همه ســر در بیـاوری

وقتش رسیده است که موسی شوی وباز        از نیل تا فـرات جـــــگر در بیــاوری


وقتش رسیده است که با روضه‌های خشک        اشــکــی ز چشم چند نـفر در بیــاوری

خود را به روی تیغ کشـاندی که جنگلی        از زیــــر دســت‌های تبـــر دربیاوری

تو یک تنه حــریف همه می‌شوی و بس        از این قماط، دســــتی اگـــر دربیاوری

تو از نوادگان مسیـــحی بعــــــید نیست         از خاک، مشک تــازه و تر دربیاوری

در این کویر خار گل انــداخت گونه‌ات         گـفـتی کمـــــــــی ادای پدر دربیاوری!

لب مــی‌زنی به هم که بخوانی ترانه‌ای          اشکـی به این بهانه مـــگر در بیاوری

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سائیده شــد لبــان تو اینگونه چوب را         بــرهم نمی کشند ـ شـــمال و جنــوب را

دیــدنــد قرمــز متمایل به عشـــق بود         خونین ترش نخواه وببخش این غروب را


داری بزرگ میشوی وحرف میـزنی          باردگر اعــــاده کـــن این رسم خوب را

آب فرات درکف خود ته نشین شده است          پس خوب شد که لب نزدی این رسوب را

واجب نبـود آمـدنـت لـطف کـرده ای          برداشــــته اند از هـــمه حکم وجوب را

آبی نمانده است که خاموشـشان کـنم           آتش زدی لبان خودت این دو چــوب را

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه موضوع خنده حضرت علی اصغر در لحظۀ شهادت در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این موضوع در قرن سیزدهم برای اولین بار بدون هیچ استنادی در کتاب مُحْرِقُ القُلوب تحریف شده است بیت زیر حذف شد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

توشیر می خوری و پدر تیرمی خورد        لبـخند می زنی پدر میخکوب را

ترسیم وقایع عصر عاشورا

شاعر : سید محمد جوادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کودک مـیان خـیـمه دلـش بـیـقـرار آب          امّا به دست دشمن سرکش مهار آب
چندین بنفشه بین حرم رو به قبله، حیف          بی سر میان مـعرکه خفته سوار آب


چشمان دخترک به سوی نهرعلقمه است          یعنی که می کشد به خـدا انتظار آب
لب را به شِکوه باز نمود و به گریه گفت          با ما نبـود جـان پـدر این قــرار آب
گر تـشـنه لب به خـیمه بمـیرد بـرادرم          گردد سیاه در دو جهان روزگار آب
وقتی خـبر رسید عـمـو تـشنه شد شهید          دیگـر نبـود بر لب دخـتر شعـار آب

: امتیاز

شهادت امام حسین علیه السلام

شاعر : سیدمحمدجواد شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

در ســینه ای که عشق شما موج مـی زند          سرچشمه های نور خــدا موج می زند
با یادتان زلال تـرین قطــــره های اشـک          در چشم های عاشــق ما موج می زنـد


دریای شورو شوق زیارت چه بی شکـیب           در لحظه های خیس دعـا موج می زند

وقتی که پرچم حرمت مـــوج مـی خورد           در او هزار قبله نما مـــــــوج می زنـد
آوای خشک «العــــطش» کودکان هـنوز          در خیمه گاه مانده به جا موج می زنـد
رودی که گفته اند دلش سخت سنگی است          آرام مانده است و یا مـــــوج می زنـد؟
از او چقدر خاطره در ذهن کربـــلاست           تا جاری است خاطره ها موج می زند:
در خیمه آب نیست و گهواره تشنه است           آن رود رو سـیاه به کجا مــوج می زند
وقتی که ساقی حرم از دسـت رفته است           دیگر فـراتِ آب چـــــــرا موج می زند
می خواهد اشک طفل تو را در بیاورد؟           این گونه با صدای رها مـــوج می زند
اما نه! جای گریه، علــــی خنده می کند           خونش اگر چه درهمه جا موج می زند
درچشم ذوالفقار که خون خواه کربلاست           طوفان سرخِ خشمِ خدا مــــوج می زنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر از لحاظ وزنی دارای ایراد است

در خیمه آب نیست و گهواره تشنه است           آن رود رو سـیاه به کجا مــوج می زند

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان که از لب هر غنچه آب می گیـرد        ز برگ های تن گل گلاب مــــــی گیرد

کسی به لالایی سنگ ها رود در خواب        که رفـتـنـش ز حــرم خــواب می گیـرد


ز قصّــه ی تن و تابوت و تیر پرسید و        به سنگ و نیزه زهرسو جواب می گیرد

که گفته است که وقـت نماز آیات است         خسوف گشــــته و یـا آفتاب مــــی گیرد

رکاب صبح عمویش گرفت وشـب، دشمن         برای نیزه ســـواری رکــاب مــی گیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

 بیت زیراگر چه از نظر شعری زیباست اما  شایسته مقام امامت نیست و در شعر هیات کاربرد ندارد ضمن اینکه زیر سم اسبان ماندن حضرت قاسم صحیح نیست

چه ساقی است که از تاک سیـزده سالــه            به یاری سم اســـــبان شــــراب می گیرد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای ساقی حرم تو بگو ساغرت کجاست؟         قامت قیامتم تــــــو بگو پیکـرت کجــاست؟

ای یاس علقمه لبِ خود بــــاز کن بـــگو         یاسی که بود تا به کنون دربرت، کجاست؟


گفتی سرم به دامن زهراســـت مـــادرت         اول به من بگو که بدانم سرت کجـــــاست؟

دشمن به فکر حمله بـه سوی حـــرم شده         دستی کـه بُد برابر صد لشـــگرت کجاست؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر صحیح نیست زیرا قبل از رسیدن سیدالشهدا حضرت عباس شهید شده بودند
در علقمه نیــــامده بــــا من سکیـــــنه ام             با هر اشاره ات تو مگو دخترت کجـــاست؟

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چرا ای غرق خون ازخاک صحرا برنمی خیزی        حسین آمد به بالینت تو ازجا بـــرنمی خــیزی

نمـاز ظـهر را بـا هـم ادا کـردیـم در مـقـتـل         بود وقت نماز عـصر از جـا بر نـمـی خیزی؟


خیام کودکان خالی ز آب است و پرازافغان         چرا سقای من از پیـــــش دریا بر نمی خیزی

عدو از چار سـو آهنگ یغمـــای حرم دارد         چرا آخر برای دفــع اعدا بـــر نمـی خیـــزی

منم تنها و تن های عزیزانم به خون غلطان         چرا بر یــاری فرزند زهــــرا بر نمی خیـزی

شکست از مرگ تو پشتم برادرمرگ تو کُشتم          که میدانم دگر از خاک صحرا برنمی خیزی

به دستم تکیه کن برخیز با من در بر زهرا         چومی بینم زبی دستیست کزجا برنمی خیزی

: امتیاز

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد علامه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در کنار علقمه سروی ز پـا افـتاده است          یـا گلی از گـلـشن آل عـبـا افـتاده است

در فضای رزمگاه نـیـنوا بـا شـور و آه          نالۀ جانـسوز ادرک یـا اخا افتـاده است


از نـوای جانگذار سـاقی لب تـشنـه گان          لـرزه بـر انـدام شـاه نـیـنوا افتـاده است

شه سواراسب شد با سربه میدان روی کرد          تا ببیند جـسم عـبـاسش کجا افتاده است

تا کنار نهـر علـقـم بـوی عباسـش کشید          دید بر خاک سیه صاحب لوا افـتاده است

کرده دردریای خون ماه بنی هاشم غروب           تشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است

دست خود را برکمربگرفت وآهی برکشید          گفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است

خیز بر پا کن لوا آبی رسان اندر حـرم          ازچه روبر خاک این قدِ رسا افتاده است

بهر آبی در حرم طفلان من در انتظـار          از عطش بنگرچه شوری خیمه ها افتاده است

هرچه شه نالید عباسش زلب لب بر نداشت          دید مرغ روح او سوی سما افتاده است

گفت بس جسم برادر را برم درخیمه گاه          دید هرعضوی ز اعضایش سوا افتاده است

حال زینب را مگو علامه از شه چون شنید          دست عباس علمدارش جدا افـتاده است

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع دیدن دست حضرت عباس و پیاده شدن و بوسیدن در هیچ مقتل معتبری نیامده است و صحیح نیست. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ناگهان ازصدرزین افکند خود را برزمیـن             دید بسم الله از قـــرآن جدا افــــتاده است

زبانحال حضرت عباس با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : حاج علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دراین غوغای بی آبی که خشکیده همه گل ها          به اَمر تو شدم سقّا، منم عبد و تویی مولا
علمدارم چه غم دارم، که از دستم علم افتد          مباد از دفـتر عشقت، به نام من قلم افتد


خدای کعبه جز رویت، نداده قبله ای یادم           نماز آخرم بود، و به سر بر سجده افتادم
ببین از بادۀ عشقت، به میدان مستی افتاده          مگر دامان تو گیرد،به راهت دستی افتاده
امیر لشگرت بی دست، میان لشگری مانده          بیا بنگر ز پروانه، فقط خاکستری مانده
به تو شرط وفاداری اگر بر جا نیاوردم          کمک کن تاکه برخیزم، به دورمادرت گردم
ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته بر زانو          
به چشمِ پر زخون دیدم گرفته دست برپهلو
گل اُمُّ البنین عباس، به دریا تشنه لب پا زد          به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به دریا زد

: امتیاز
نقد و بررسی

بهتر است بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شود زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته بر زانو          به چشمِ پرزخون دیدم گرفته دست برپهلو

زبانحال حضرت عباس با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دلـبـر کسی به مثـل تو پـیـدا نمی شود            دردی بُــود مـرا که مــداوا نـمی شـود

دریـا بُـود گـواه کـه از اشـک دیـده ام            یک لحظه نیست دیده چو دریا نمی شود


از ره رسیـده ای که تـمــاشا کنم تو را            افـسوس این دو دیده دگر وا نمی شود

نه مشک مانده باقی ونه دست ونه علم            سـقـا دگر برای برای تو سقا نمی شود

از بس که تیر آمد و بر پیکرم نشست            تـیـری دگر به پیـکـر من جا نمی شود

یـاسـم و لـیک زائــر یــاس مـدیـنـه ام            کس مثل من که زائـر زهرا نمی شود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مهدی چراغ زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی کـنار عـلـقمه سقا دلـش شکسـت           دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست

در خیمه دیده بود عـطش موج می زند           حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست


دریا برای بوسه ز لب هاش تـشنه بود           یک لحظه یک امید نه، دریا دلش شکست

مشکش پرآب کرد و روان شدبه خیمه ها           اما چه شد چه دید خـدایا دلش شکست

از بس که کرده بود تمنا ز مشـک، تا           تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست

ناگه عمـود آمد و بـر فـرق او نشسـت           سقا سرش شکسته وزهرا دلش شکست

چشم حسین برره واین صحنه راکه دید           آیا قـدش شکـست خـدایا دلـش شکست

یک لحظه خوب زینب خودرا نگاه کرد           با یـاد روزهـای مـبـادا دلـش شکـست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مرتضی امیری اسفندقه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه مـادر تو، دخـتر پیـمبر نیست           کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
حسین، پیش تو انگار در کنارعلی ست           کسی چنان که تو هرگز شبیه حیدر نیست


زلال علقمه، در حسرت تو می‌سـوزد           کنار آبی و لب‌های تفـتهات، تـر نیـست
حـدیث غـیرتـت آری شگـفـت‌آور بود           که گفته ‌است که دست تو، آب‌آور نیست؟
شکست بعد تو پشت حسین فاطمه، آه           !حسین مانده و مقتل، عـلی اکبـر نیـست
حسین مـانـده و قـنـداقـۀ عـلی اصغـر           حسین مانده و شیرخوارهای که دیگر نیست
نمانده است به دست حسـین از گـل‌ها           گلی پس از تو،دریغا! گلی که پرپر نیست
هزار سال از آن ظهــر داغ می‌گذرد           هنوز روضـۀ جانـبازیَت، مکـرّر نیست
قسم به مادرت امّ‌ البنـین! عزیزی تـو           اگر چه مـادر تو، دخـتـر پـیمبر نیسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید؛

حسین مـانـده و قـنـداقـۀ عـلی اصغـر           حسین مانده و شش ماههای که دیگر نیست

بیت زیر شایسته امقام امامت نیست لذا حذف شد

به زیرسایۀ دست تومی‌نشست، حسین             چه سایه‌ ای وچه دستی شگفت‌آورنیسـت؟

با توجه به اینکه ممکن است بیت زیر مورد سوء تعبیر و سوء استفاده قرار بگیرد تغییر داده شد

قسم به مادرت امّ‌ البنین! امــامی تـو           اگر چه مادر تو، دختـــر پـــیمبر نیســــت

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

این کیست کربلا را، چون کوه طورکرده          زهرا مگر از این دشت، یارب عبورکرده
بر روی ماه عباس، این جلوه حسین است          آری قمر ز خورشید، خود کسب نور کرده


آراست چون که قامت، شد کربلا قیامت          برپا هزار محـشر، تا نـفـخ صور کرده
آسـایـش بــرادر چــون بــوده آرزویـش          آمال دشـمـنان را یکسـر به گـور کـرده

بر گرد خیمه عباس تا صبح می دهد پاس          این مـاه کـربـلا را، دریـای نـور کـرده
از اوج فـکـر انسان، بـنهـاده پـا فـراتـر          در
خلـوت حـسینی درک حضـور کرده
جز خدمت بـرادر، نـبـوده رأی عـبـاس         
هر گه که در ضمیرش فکری خطورکرده
تا زنده بود عبـاس، غارت نبـود ممـکن          فقدان او عدو را، این حد جـسور کـرده
دشمن پس ازابوالفضل درفکرغارت افتاد          یا رب چه با شهـیدان، سـم ستـور کرده
از رأس اطهـر او، پیـدا بود کـه دشـمن         
این سر جدا ز پیکر، با خشم و زور کرده
پیوسته کعبۀ عشق، با قلب ماست نزدیک           ما را حسان گناهان، زین قبله رو کرده

: امتیاز